معنی بهادر و جنگاور

حل جدول

بهادر و جنگاور

بزن


جنگاور

جنگجو، دلاور، رزمنده


بهادر

یکه بزن

واژه پیشنهادی

جنگاور

دلیر-بهادر-غازی-ستیزه جو

رزمجو

لغت نامه دهخدا

بهادر

بهادر. [ب َ دُ] (ص) شجاع و دلیر بکمال. (برهان). شجاع و دلیر. (آنندراج). شجاع و دلیر بکمال و آزموده در جنگ و متهور. (ناظم الاطباء). سخت دلاور. (شرفنامه ٔ منیری). دلیر. دلاور. || قوی و پهلوان. زورمند. || سرباز. || سوار. ج، بهادران. (ناظم الاطباء).

مترادف و متضاد زبان فارسی

جنگاور

جنگجو، حربی، دلاور، دلیر، رزمنده، سپاهی، شجاع، مبارز، محارب، نبرده

فرهنگ معین

جنگاور

(جَ وَ) (ص فا.) جنگجو، شجاع.


بهادر

(بَ دُ) [تر.] (ص.) دلیر، دلاور، شجاع.

فرهنگ عمید

جنگاور

=جنگجو


بهادر

شجاع، دلیر، دلاور،
پهلوان،

فارسی به انگلیسی

جنگاور

Fighter, Spartan, Warrior

فرهنگ فارسی هوشیار

جنگاور

جنگجو

فارسی به آلمانی

جنگاور

Krieger [noun]

نام های ایرانی

بهادر

پسرانه، شجاع و دلاور، دلیر، شجاع

معادل ابجد

بهادر و جنگاور

498

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری